چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۴
سیاسی

اندیشکده «شورای آتلانتیک»: آیا آمریکا به یک توافق «بزرگ و زیبا» با ایران دست می‌یابد؟

اندیشکده «شورای آتلانتیک»: آیا آمریکا به یک توافق «بزرگ و زیبا» با ایران دست می‌یابد؟
عصر کرد - انتخاب / استفانی هاوسهیر علی و کرنستون کلاین در اندیشکده شورای آتلانتیک نوشتند: جنگ دوازده‌ روزه میان اسرائیل (با حمایت ایالات متحده) و ایران در ماه ژوئن و ...
  بزرگنمايي:

عصر کرد - انتخاب / استفانی هاوسهیر علی و کرنستون کلاین در اندیشکده شورای آتلانتیک نوشتند: جنگ دوازده‌ روزه میان اسرائیل (با حمایت ایالات متحده) و ایران در ماه ژوئن و همچنین آتش‌بس اخیر میان اسرائیل و حماس پرسش‌های تازه‌ای را دربارهٔ امکان دستیابی به توافقی جدید با تهران مطرح کرده است، به‌ ویژه در شرایطی که ایران بیش از هر زمان دیگری در صحنهٔ بین‌المللی منزوی شده است.
در ادامه این مطلب آمده: آتش‌بس در غزه نشان می‌دهد که وقتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، شخصاً درگیر می‌شود و تمام ظرفیت نفوذ و مهارت‌های مذاکره‌گری خلاقانهٔ خود را به کار می‌گیرد، انجام کارهای به‌ظاهر ناممکن، ممکن می‌شود. هنوز اسرائیلی‌ها، فلسطینی‌ها، آمریکا و کل منطقه راهی طولانی در پیش دارند تا از بازگشت درگیری جلوگیری کنند. اما دولت ترامپ می‌تواند با تکیه بر شتاب ناشی از آتش‌بس غزه، تمرکز خود را به‌سوی یک توافق منطقه‌ای گسترده‌تر معطوف کند — توافقی که ایران را نیز دربرگیرد، همان‌طور که ترامپ در سخنرانی خود در کنست در همین ماه به آن اشاره کرد.
بازار
دو مسیر کلی پیش روی آمریکا قرار دارد:
1. دستیابی به یک توافق مذاکره‌شده که می‌تواند راه‌حل بلندمدتی به همراه آورد؛
2. یا حفظ یک آتش‌بس شکننده که هر از گاهی با درگیری مجدد شکسته می‌شود.
هر دو مسیر، خطرات و فرصت‌های خاص خود را دارند.
سناریوی نخست: یک «توافق بزرگ و زیبا»
یک «توافق بزرگ و زیبا» مستلزم آن است که ایالات متحده برای ایران مسیری جهت لغو تحریم‌ها، ادغام در فرصت‌های توسعهٔ اقتصادی منطقه، و تضمین در برابر حملهٔ مجدد اسرائیل فراهم کند. با وجود موانع متعدد، چنین توافقی می‌تواند برای همهٔ طرف‌ها مزایای چشمگیری به همراه داشته باشد — و حتی ممکن است جایزهٔ نوبل صلح را برای ترامپ به ارمغان آورد.
استفن هدلی، مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا، و ولی نصر، کارشناس ایران، در نشست امسال «فروم امنیتی اسپن» گفتند که چنین توافقی می‌تواند بر مناظرات داخلی در ایران تأثیر بگذارد و شاید مقامات کشور نیز با آن موافقت کند، به‌ویژه با توجه به آسیب‌پذیری‌های جدیدی که ایران پس از جنگ ژوئن تجربه کرده است.
در ازای آن، ایران احتمالاً باید تعهد کند سطح غنی‌سازی خود را به 3.6 درصد (برای مصارف غیرنظامی) کاهش دهد — در حالی‌که پیش از حملات ژوئن تا 60 درصد غنی‌سازی می‌کرد — و اجازهٔ یک نظام بازرسی بسیار گسترده و سختگیرانه از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بدهد. بعید است ایران به‌طور کامل غنی‌سازی داخلی را متوقف کند، اما یک راه‌حل آبرومندانه ممکن است ایجاد یک پروژهٔ مشترک در خارج از کشور با سرمایه‌گذاری کشورهای عربی خلیج فارس باشد. برای نمونه، تأسیس یک مرکز غنی‌سازی در عمان که مواد غنی‌شدهٔ آن برای مصارف نیروگاهی به ایران بازگردانده شود. ایران پیش از جنگ ژوئن نسخه‌ای از این پیشنهاد را مطرح کرده بود، اما خواهان استقرار آن در داخل خاک خود بود.
در قالب چنین توافقی، ایران همچنین ممکن است مجبور شود برنامهٔ موشکی بالستیک خود و حمایت از گروه‌های نیابتی‌اش مانند حزب‌الله، حوثی‌ها، حماس و شبه‌نظامیان عراقی را محدود کند — دو مسئله‌ای که جزو نقاط مناقشهٔ اصلی هستند و در برجام 2015 نیز گنجانده نشده بودند. ترامپ این مسائل را یکی از دلایل خروج خود از برجام در سال 2018 اعلام کرده بود.
برای تحقق این سناریو، تهران باید اطمینان یابد که توافق پیشنهادی به‌طور ملموس از گزینه‌های دیگر بهتر است. ایران میلیاردها دلار در برنامهٔ هسته‌ای خود هزینه کرده و آن را هم به‌عنوان عامل بازدارنده در برابر حملهٔ خارجی و هم به‌عنوان منبع غرور ملی می‌بیند. جنگ ژوئن موج تازه‌ای از ملی‌گرایی را در ایران برانگیخت که حکومت از آن برای تحکیم قدرت خود استفاده می‌کند. اکنون که نیروهای متحد تضعیف شده‌اند، برنامهٔ هسته‌ای آخرین برگ برندهٔ ایران در میز مذاکره باقی مانده است. از این‌رو، بعید است جمهوری اسلامی از آن دست بکشد مگر در ازای امتیازهایی که بتواند به‌عنوان پیروزی داخلی معرفی کند.
ایالات متحده برای موفقیت در این مسیر باید اعتماد تهران را دوباره به‌دست آورد، مذاکرات را با دقت و تمرکز بالا پیش ببرد و دو تضمین کلیدی بدهد:
1. این‌که آمریکا بدون دلیل موجه از توافق خارج نخواهد شد؛
2. و فرمولی برای جلوگیری از حملات مجدد اسرائیل علیه ایران بیابد — شاید در ازای تعهدات ایران برای توقف ساخت برنامهٔ مخفی تسلیحات هسته‌ای و توقف ارسال سلاح به گروه‌های نیابتی.
برای جلب رضایت اسرائیل نیز واشنگتن احتمالاً باید با اعمال فشار کنترل‌شده و ارائهٔ مشوق‌هایی مانند قراردادهای دفاعی جذاب‌تر و آتش‌بس میانجی‌گری‌شده با حوثی‌ها — برای پایان حملات آنان به اسرائیل و کشتی‌های مرتبط با آن — اقدام کند.
با این حال، تحقق این سناریو دشوار است، زیرا مسائلی پیچیده و ریشه‌دار در میان است و بدبینی متقابل سه‌جانبه (میان ایران، آمریکا و اسرائیل) همچنان ادامه دارد. اسرائیل ممکن است در هر لحظه دست به اقدام نظامی جدیدی بزند که کل مذاکرات را از مسیر خارج کند. اگر آتش‌بس در غزه پایدار بماند، تل‌آویو ممکن است اولویت‌های امنیتی خود را مجدداً تنظیم کند تا بر تهدیدات منطقه‌ای باقی‌مانده، از جمله ایران، تمرکز کند.
سناریوی دوم: وقفه‌ای در وضعیت ایستایی سمی
در سناریوی دوم، که می‌توان آن را «وضعیت ایستایی سمی» نامید، نگرانی‌های امنیت ملی آمریکا دربارهٔ برنامهٔ هسته‌ای ایران همچنان بی‌پاسخ باقی می‌ماند و خطر ازسرگیری درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل پابرجاست. ممکن است مذاکراتی در جریان باشد یا نباشد، اما در هر دو حالت، هیچ پیشرفت واقعی در زمینهٔ مهار تهدید هسته‌ای ایران یا فعالیت‌های بی‌ثبات‌کنندهٔ منطقه‌ای‌اش — از جمله ارسال تسلیحات به حوثی‌ها — حاصل نمی‌شود.
در حال حاضر، اوضاع بیشتر به‌سوی همین سناریو پیش می‌رود. وزیر خارجهٔ ایران اخیراً گفته است که تهران و واشنگتن از طریق میانجی‌ها در حال تبادل پیام هستند و ایران «قطعاً پیشنهادهایی را که معقول، متوازن و منصفانه باشد، بررسی خواهد کرد.» او همچنین تأکید کرد که ایران از «حق غنی‌سازی» خود چشم‌پوشی نخواهد کرد — موضعی که آمریکا احتمالاً در حال حاضر رد می‌کند و همچنان خواهان توقف کامل غنی‌سازی در هر توافق احتمالی است.
خطرات وضعیت ایستایی
در این شرایط، احتمال اقدام مستقیم نظامی اسرائیل در داخل خاک ایران در ماه‌ها یا سال‌های آینده بالاست، به‌ویژه اگر تهران از ورود بازرسان آژانس جلوگیری کند، غنی‌سازی را از سر بگیرد، گروه‌های نیابتی را دوباره مسلح کند یا به‌سوی تسلیحاتی سازی اورانیوم حرکت نماید. ایالات متحده نیز ممکن است در چنین اقداماتی شریک شود.
در صورت پاسخ متقابل ایران، اسرائیل ناچار خواهد شد حجم زیادی از سامانه‌های گران‌قیمت ضد موشکی خود را مصرف کند — سامانه‌هایی که آمریکا در سال‌های اخیر در تأمین قطعات و تولید انبوه آن‌ها با مشکل مواجه بوده است. اسرائیل ممکن است با کمبود موشک‌های رهگیر «پیکان» روبه‌رو شود، همان‌طور که در جنگ اخیر نیز این نگرانی وجود داشت.
درگیری مجدد می‌تواند به فرسایش ارتش، اقتصاد و جامعهٔ اسرائیل منجر شود. راهبرد سنتی اسرائیل همواره انجام جنگ‌های کوتاه و پرشدت برای حفظ نیروی انسانی محدودش بوده است. بسیاری از نیروهای ذخیرهٔ اسرائیلی بارها در غزه خدمت کرده‌اند و این امر زندگی شغلی‌شان را مختل کرده است. طبق گزارشی در آوریل 2025، بیش از صد هزار نیروی ذخیره از حضور در خدمت خودداری کرده‌اند و میزان مشارکت در آموزش‌های نظامی تنها 60 درصد بوده است — کاهشی چشمگیر نسبت به ماه‌های پس از حملهٔ 7 اکتبر 2023.
از سوی دیگر، ایران ممکن است از جنگ دوازده‌روزهٔ ژوئن درس گرفته و درگیری بعدی را با شدت و آمادگی بیشتر پاسخ دهد. رهبران تهران گفته‌اند که چنین خواهند کرد. ایران در ماه اوت شورای عالی دفاع ملی جدیدی متشکل از فرماندهان نظامی و امنیتی تشکیل داد تا تصمیم‌گیری در زمان جنگ را تسهیل کند — اقدامی که نشان می‌دهد حکومت هنوز پایان درگیری را باور ندارد. چنین شورایی آخرین بار در دوران جنگ ایران و عراق در دههٔ 1980 فعال بود.
ایران می‌داند که توان پیروزی در یک جنگ متعارف با آمریکا یا اسرائیل را ندارد، اما می‌کوشد با تحمیل هزینه‌های بالا، بازدارندگی خود را بازسازی کند — از جمله با حملات سایبری، عملیات نامتقارن، یا هدف قرار دادن اهداف نرم مانند کشتی‌های تجاری. در صورت ازسرگیری درگیری، تهران احتمالاً واشنگتن را نیز مسئول حمایت نظامی‌اش از اسرائیل می‌داند و ممکن است از طریق گروه‌های وابسته‌اش، عملیات‌هایی علیه منافع آمریکا در منطقه انجام دهد.
در این میان، خطر محاسبهٔ نادرست نیز وجود دارد. ممکن است هر طرف — عمدی یا سهوی — حمله‌ای انجام دهد که موجب تشدید درگیری شود. برای نمونه، در آوریل 2024، اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه حمله کرد و هفت افسر ایرانی از جمله دو سرتیپ را کشت. ایران این اقدام را عبور از خط قرمز دانست و برای نخستین بار مستقیماً به اسرائیل حمله کرد. یا در ژوئیه 2024، یکی از راکت‌های حزب‌الله اشتباهاً به زمین فوتبال در اسرائیل اصابت کرد. در جنگ دوازده‌روزه نیز حملهٔ اسرائیل به زندان اوین 80 کشته برجای گذاشت که واکنش شدید داخلی و بین‌المللی برانگیخت. چنین اشتباهاتی می‌تواند جرقهٔ جنگی بزرگ‌تر را بزند.
تداوم این وضعیت و ماهیت ناپایدار درگیری می‌تواند منافع تجاری و فناورانهٔ آمریکا در خاورمیانه را تهدید کند. نگرانی از وقوع جنگ‌های پی‌درپی ممکن است قراردادهای فناوری، همکاری‌های اقتصادی و حتی قیمت نفت را تحت تأثیر قرار دهد. کشورهای عربی خلیج فارس نیز نگران‌اند که هر درگیری جدید امنیت و منافع آن‌ها را تهدید کند، همان‌گونه که ایران در جنگ ژوئن به قطر موشک شلیک کرد. همچنین تنگهٔ هرمز و مسیرهای نفتی می‌توانند به هدف حمله تبدیل شوند.
یک توافق جامع بهترین نتیجه برای همهٔ طرف‌ها خواهد بود، اما تحقق و پایداری آن دشوار است، زیرا نیازمند تمرکز طاقت‌فرسا، اعتماد متقابل و کنار گذاشتن مواضع حداکثری از سوی ایران، اسرائیل و ایالات متحده است.
اگر روند کنونی ادامه یابد، احتمالاً وضعیت به‌سوی «ایستایی سمی» پیش خواهد رفت — وضعیتی که در آن آرامش شکننده، گهگاه با انفجارهای جدید درگیری از هم می‌پاشد و خطر یک جنگ گسترده‌تر با پیامدهای جهانی را افزایش می‌دهد.
با این حال، هنوز امید وجود دارد که ترامپ و مشاوران نزدیکش — به‌ویژه نمایندهٔ ویژه استیو ویتکاف و جرد کوشنر — بتوانند با تکیه بر تجربهٔ تجاری و مهارت‌های معامله‌گری خود، همان‌گونه که در دستیابی به آتش‌بس میان اسرائیل و حماس پس از دو سال جنگ نشان دادند، طرف‌ها را به مصالحه‌ای خلاقانه و برد-برد ترغیب کنند و مسیر رویارویی را به سوی آینده‌ای امن‌تر و شکوفاتر برای منطقه تغییر دهند.


نظرات شما