عصر کرد
فولکلور کودکی من؛ داستانی که پری ها برای ما آورده اند
یکشنبه 1 آبان 1401 - 11:22:34 AM
ایسنا

عصرکرد- "کُلکنه"(پشمالو) دلش در گرو شاهزاده است، اما نمی تواند واقعیت خود را برایش تعریف کند، واقعیتی که اگر بازگو کند به طور حتم شاهزاده را از دست خواهد داد. اما شاهزاده که از دل او خبر ندارد و نه یک دل بلکه هزاران جان عاشق و شیفته "کُلکنه" شده تا جایی که هر فرصتی برایش مهیا شود، خودش را به او می رساند، رویایی خوش که هیچ کدام از آنها دوست ندارند تمام شود.

متن بالا قسمتی از یک داستان فولکلور دیار کردستان است، داستانی زیبا برای کودکان که هیچ کجا نوشته یا ثبت نشده است، اما هنوز هم شیرینی آن حس می شود، داستان "کُلکنه و شاهزاده". چنین داستانی در دنیایی به دور از رسانه های تصویری و فضای دیجیتال رشد می کند و فقط هم در همان دنیا مزه خودش را دارد. شاید هم فقط برای آن نسل، نسلی که گوش هایی شنوا برای نجواهای مادرانه داشت.

دایه(ننه) کبری 81 سال دارد و در حاشیه شهر سنندج زندگی می کند. او به خوبی داستان های فولکلور را می شناسد، به عبارتی دیگر یک پا کارشناس نوستالژیک کودکانه است. داستان کُلکنه،برای سنندجی ها فولکلور اما بسیار نوستالژیک است، یکی از داستان هایی که دایه کبری از نسل ها پیش با خود آورده است، او هنگام صحبت در مورد این داستان، مدام می گوید و حسرت کودکی هایش را می خورد. از عشق شاهزاده به کُلکنه می گوید و از پنهان کاری کُلکنه. کُلکنه پری زادی است که به دو شکل ظاهر می شود و شاهزاده همیشه شکل زشت او را می بیند.

دایه کبری می گوید: کُلکنه ابتدا برای اذیت کردن شاهزاده نزد او می آید اما کم کم دل به او می بندد، عشقی که نباید رخ دهد و ارتباطی که بین شاهزاده و پری امکان پذیر نیست.

وی، در مورد منبع داستان می گوید: من خبر ندارم که این داستان از کجا آمده است و در زمان بچگی من هم کسی از منبع آن خبر نداشت، با شوخی می گوید: شاید هم خود پری ها داستان را برای ما آورده اند.

دایه کبری قسمت ابتدای داستان را برایم بازگو می کند و می گوید: شاهزاده ابتدا در مسیری کُلکنه را کنار چشمه ای می بیند، کُلکنه لباس های شلخته و کهنه به تن دارد و بیشتر خودش را با پوست گوسفند می پوشاند، دلیلی که با عث شده او را کُلکنه صدا کنند، پس شاهزاده دلش برای او می سوزد و او را برای کار به کاخ خود می آورد. مدت ها برای شاهزاده کار می کند تا یک شب که مراسم عروسی در کاخ برگزار می شود و کُلکنه با لباس های زیبا و تغییر چهره در مراسم شرکت می کند، به ناگاه شاهزاده او را می بیند اما نمی شناسد و عاشق و شیفته او می شود. کُلکنه نمی خواهد خود را معرفی کند پس سریع از پشت بام ها به محل استراحت خود برمی گردد و باز هم تغییر قیافه می دهد.

شاهزاده به افراد خود دستور می دهد دختری را که در عروسی دیدم برایم پیدا کنید اما جستجو بی فایده است کسی دختر را نمی شناسد. وقتی روزها می گذرد و شاهزاده از پیدا کردن کُلکنه نا امید می شود، در بستر مریضی می افتد و کُلکنه هم غصه دار او می شود اما چون یک پری است نمی تواند خودش را معرفی کند.

جمال احمدی، مدرس دانشگاه در گفت و گو با ایسنا می گوید: در ادبیات ملل، همواره داستان هایی دیده می ­شود که سینه به سینه نقل شده و کمتر به کتابت درآمده است. این در حالی است که این نوع داستان ها، گویای بسیاری از فرهنگ ملل هستند.

وی با اشاره به ادبیات غنی کردی گفت: در کنار داستان های زیبا در ادبیات کردی، بیت هایی هم گردآوری شده اند که منظومه های مهمی در زبان کردی هستند، بسیاری از عادات و آداب و فرهنگ کردی در این بیت ها بازتابنیده شده و چون از میان تودۀ عوام برخاسته است، از سلامت خاصی نیز برخوردار است.

این داستان ها سینه به سینه آمده اند تا به من رسیده اند اما به گفته این استاد زبان کردی، این داستان ها سالیان سال بازگو می شدند، بیت ها را قوالان و بیت­ گوها می­ خواندند. این بیت­گوها غالباً حکایت ­ها را در قالب نظم و نثر و آمیخته­ ای از هر دو با صدای بسیار دلنشین و گیرا و حالات خاص خود ادا می­ کردند و مجالس بزرگان را می­ آراستند.

این استاد دانشگاه برایم از داستان های معروف «قه ­لای دمدم» و «دوانزه ­سواره­ ی مه­ریوان» گفت و افزود: بخشی از آنها نهفته­ های ناخوداگاه مردم است و بخشی یک رویداد حقیقی در عرصۀ حیات یا یک تجربۀ درونی حاصل از واکنش به جنبه ­های زندگی فردی و قومی بازگوی حادثه ­ای تاریخی در شرح حال قهرمانان واقعی که به خاطر ارزش های عالی و انسانی جان باخته­ اند و یا افتخاراتی نصیب ملت خود کرده ­اند.

وی گفت: اما برخی هم جنبه تاریخی ندارند مانند «خه­ ج و سیامه­ ند» و «لاس و خه­ زال» که از سابقۀ تاریخی برخوردار نیستند. این داستان ها غالباً دارای موضوعات حماسی و غنایی هستند. نکتۀ مهم این است که در هر مفهومی که باشند، گویای بسیاری از فرهنگ ها و آداب و رسوم قوم کرد است و پژوهش در آنها می ­تواند به عنوان پژوهشی بنیادی و ریشه ­ای به شمار آید.

معنی فولکلور را فهمیدم و اینکه چه نیروی عجیبی پشت این آثار بوده که طی سالیان طولانی، اجازه از بین رفتن آنها را نداده است، حکایت ها، نواها و آوازهای سرزمین مادری من که کم از شخصیت های پر آوازه هالیوودی ندارند و می توانند جایی در میان قهرمانان دنیای کودکان و آدم بزرگ ها، به خود اختصاص دهند.

داستان ها و منظومه های فولکلور کردستان می تواند بخش بزرگی از سرگرمی ها و ادبیات جذاب امروزی باشد.


http://www.Kurd-Online.ir/Fa/News/288348/فولکلور-کودکی-من؛-داستانی-که-پری-ها-برای-ما-آورده-اند
بستن   چاپ