عصر کرد - در واپسین روزهای بهار، در آستانه تابستانی گرم، شهرداری قلب تهران جمعی رسانهای را دور هم جمع کرده، برای گردش در گذری که گردشگری میخوانندش.
دریافت 19 MB
شبکه شهر- زینب کریمی- در واپسین روزهای بهار، در آستانه تابستانی گرم شهرداری قلب تهران جمعی رسانهای را دور هم جمع کرده، برای گردش در گذری که گردشگری میخوانندش.
برای پایتختی چون من که برای خودم برو و بیایی دارم خوشحالکنندهتر این است که اگر هم دربارهام نقدی مینویسند و تلخیهایم را فهرست میکنند زیباییها و دلخوشیهایم را هم ببیند و به هم نشان دهند.
شاید به همین دلیل است که جمع رسانهای را دور هم جمع کردهاند تا خبرنگاران داشتههایم را از نزدیک ببینند و دربارهاش بنویسند و دست آخر مردم بیشتر از من بدانند.
منِ تهران معروف شدم به آلودگی و ترافیک. اما نمیدانم چرا زیباییهایم باعث شهرت من نیست. اینجا اولین خیابان غذای تهران است. خیابانی که شاید عمرطولانی ندارد اما در همین مدت کوتاه هم خیلی از شهروندان از اینجا عکسها و خاطرهها دارند.
جای جای این محل میزبان خنده وشادی و دورهمیهای عصرانه و شبانه شهروندان و مسافرانم بوده و هست.
اینروزها گذر زیبای سیتیر به این گذر وصل شده، جایی که کاشانیها و محصولات معطر و مطبوعشان آن را ساختند و بوی گل و گلاب راهانداختند. درست روبروی این عمارت باشکوه که در قلبم جایش دادم، موزه ملی ایران. رسانهایها در موزه هم گشت زدند.راستش این موزه مایه افتخار و حشمت من است. جایی که از یک میلیون سال پیش هم در آن شی پیدا میشود. اشیایی که برخی از آنها حیرتانگیز و به غایت زیباست.
همه اشیایی که از جای جای ایران در این موزه به نمایش گذاشته شده به کنار، این بخش از موزه مایه مباهات و سرخوشی من است. اسکلت هفت هزارسالهای که به همه نشان داد قدمت من بسیاربسیار بیشتر از 400 سال است.
من تغییر در تاریخ ثبت شدهام را مدیون این زن هستم. زنی که اسکلت او را در خیابان مولوی تهران پیدا کردند تا ورق تاریخی که از من ثبت شده را برگرداند.
این که من را کشف میکنند آنقدر برایم مسرتبخش است که قابل توصیف نیست.
فرقی نمیکند یک پروژه کاوش باستانی باشد یا گشت و گذاری عصرانه در نقاط زیبایی که دارم.