عصر کرد
آموزگارم، ابراهیم گلستان دانایی
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 - 12:32:54 PM
ایسنا
عصرکرد- آموزگارم، حماسه ساز پیکار نادانی ام، ابراهیم گلستان دانایی ام، بیدارگر ثانیه های به خواب رفته ام؛ سپاس! چه واژه کوچکی است در مقابل فداکاریت، آنگونه که بذر وجودم را در آغوش سبزت پروراندی.

آن زمان که قلمت را در کلاس برای روشنی ذهن کودکی بالا میبری، آن زمان که نردبان می شوی به درگاه جاودانگی و کتاب زندگی را ورق می زنی و تو می خوانی و می آموزی و می فهمانی.

آن زمان که چون بارانی بهاری کلمات را میباری و من چون تشنه زمینی، میرویم و سبز می شوم.

با تو حتی نیمکت های چوبی کلاس هر سال به بار می نشیند، محبتت شکوفه می شود و ثمر می دهد و چه خرسند به نظاره ی این باغ می نشینی.

از عشق پرسیدی و من شرمگین تنها انگشت اشاره ام را بالا گرفتم و گفتم: اجازه؟ دفترم را فراموش کرده ام.

چه صبور بودی میان همهمه دانایی و ندانستن، آگاهی و غفلت، میان ندانستن فرمول سخت زندگی و دوباره و هزار باره تکرار آن.

قلم چوبی معجزه گرت راه مشقت بار انسان شدن را آسان کرد. تمام تو "آموختن" بود و من چه کودکانه دل به دریای بی خیالی، روزگارم را سپری کردم.

چه شیوا "اندیشیدن" را آموختی، چه شاعرانه نغمه مادری خواندی و چه پدرانه درد ناآگاهی را فهماندی.

از قلب کدام آینه وسعت خدا را به کلاس آوردی؟ با بال کدام قلم، عشق را در روحم پرواز دادی؟ تبسمت را از کدام گل به یادگار داری که این چنین جهل را به سخره گرفتی و پیامبر معرفت شدی در تمام آئین ها.

حماسه ساز پیکار نادانی ام، ابراهیم گلستان دانایی ام، آموزگار عشق و دوستی ام، بیدارگر ثانیه های به خواب رفته ام؛ سپاس! چه واژه کوچکی است در مقابل فداکاریت، آنگونه که بذر وجودم را در آغوش سبزت پروراندی.


http://www.Kurd-Online.ir/Fa/News/273336/آموزگارم،-ابراهیم-گلستان-دانایی
بستن   چاپ