عصر کرد

آخرين مطالب

شهیدی که کردستانی‌ها را برای مبارزه با ضد انقلاب به خط کرد اجتماعی

شهیدی که کردستانی‌ها را برای مبارزه با ضد انقلاب به خط کرد
  بزرگنمايي:

عصر کرد - وقتی به تاریخ روز‌های پرآشوب در کردستان رجوع کنید همه‌جا سخن از نقش ویژه پیشمرگان مسلمان کُرد است، انسان‌هایی که برای نجات مردم و کردستان از جان و مال خود گذشتند. 
می‌توان آنچه را که در سال‌های بعد از انقلاب و دوران یکه‌تازی گروهک‌های ضدانقلاب و تحمیل یک جنگ نابرابر بر ایران اتفاق افتاد جزو همان مقاطع استثنایی به‌حساب آورد، ایمان، اخلاص و صداقت انسان‌های آن دوره را نمی‌توان به‌سهولت نظاره کرد اسطوره‌هایی مانند شهید عثمان فرشته، شهید بارنامه، شهید داریوش چاپاری و عزیزان دیگر.
داریوش چاپاری یکی از این چهره‌های ماندگار است، وی که از همان ابتدا سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان را سامان بخشید و نبرد افسانه‌گونه‌ای با ضدانقلاب در سنندج به راه انداخت.
چاپاری شهریور 1328 در محله چهارباغ سنندج دیده به جهان گشود، چاپاری با شکل‌گیری احزاب و گروهک‌های ضدانقلاب در کردستان یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در اسفندماه 1358 همراه جمعی از هم‌رزمان بومی خود به سپاه کرمانشاه مراجعه و در کرمانشاه با شهید بروجردی ملاقات کرد و به‌اتفاق وی عازم تهران شد، در آنجا به محضر مقام معظم رهبری که در آن سال‌ها از طرف امام خمینی (ره) مسئولیت داشت و شهید چمران می‌رسد و بعدازاین دیدار مأموریت یافت که سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه سنندج را تشکیل دهد.
حکایت ایثارگری و مردانگی شهید چاپاری از فعالیت‌های وی در مبارزه با رژیم شاه، فعالیت‌های انقلابی در مقاطع مختلف، پایین کشیدن مجسمه شاه و مشارکت تأثیرگذار در پاک‌سازی سنندج از لوث ضدانقلاب همه‌وهمه دست‌به‌دست هم داد تا با «امید چاپاری» فرزند ارشد این شهید والامقام هم‌صحبت شوم...

عصر کرد

خاطرات «امید» از «شهید چاپاری»
شباهت عجیبی به پدرش دارد همان آرامش شهید چاپاری را می‌توان در صورت «امید» نظاره‌گر بود، باوجوداینکه مشغله کاری و زندگی بسیار دارد، اما به گرمی میزبانمان می‌شود، متولد 1355 است عمر‌ش زیاد به روز‌های مبارزه پدرش با رژیم شاه قد نمی‌دهد، می‌گوید؛ تصاویر مبهم از آن دوران در ذهن دارد، اجتماع‌های نامحسوسی که پدرش با چند نفر از دوستانش در منزل داشتند.
بیشترین خاطراتم در مورد مبارزات پدرم به سال‌های اول انقلاب و درگیری‌های آن دوران برمی‌گردد روز‌هایی که پدرم و هم‌رزمانش در راستای پاک‌سازی منطقه از لوث ضدانقلاب در شهر‌های مختلف استان کردستان فعالیت می‌کردند.
کارکردن در تعمیرگاه پدرم موجب شد من بیشتر از برادران و خواهرهایم از پدرم و دوستانش خاطره داشته باشم، خیلی وقت‌ها اتفاق می‌افتاد در مغازه چند نفر از دوستانش با هم از خاطرات و مبارزات و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن دوران می‌گفتند و من هم می‌شنیدم. 
پدرم در روز‌های مبارزات مردم با رژیم شاه حدود 30 سال سن داشت، راننده ماشین سنگین بود و در این آمد و رفتن‌های بین استان‌ها با مبارزات مردم در سایر شهر‌ها و در داخل استان نیز به‌واسطه هم‌نشینی با انسان‌های بزرگ و متدین و انقلابی کاملاً آشنا بود، دوستانی که حتی قبل از ندا‌های مبارزات انقلابی مردم به‌عنوان جوانان هم‌قسم در مقابل برخی ظلم‌ها به مردم می‌ایستادند و با منش پهلوانی که داشت مانع زورگویی به‌اصطلاح ادعا دار‌های شهر می‌شدند.
همین نوع برخورد‌های پدرم هم موجب شده بود عده‌ای که شهید چاپاری و دوستانش را مقابل زیاده‌خواهی‌های خود می‌دیدند به نحوی دشمن قسم‌خورده او شوند و بعد‌ها هم همین افراد به گروهک‌ها و حزب‌های ضدانقلاب پیوستند و با حمایت‌هایی که از سوی آنها می‌شدند درصدد ترور پدرم برآمدند.

عصر کرد

پایین کشیدن مجسمه شاه دغدغه اول چاپاری بود
در آن روز‌ها تظاهرات مردم به نقطه خوبی رسیده بود، آن‌گونه که پدرم تعریف می‌کرد اگرچه در برخی استان‌ها شرایط سخت بود، اما حکایت در مناطق مرزی مانند کردستان زیاد جدی نبود.
دوری از مرکزیت و محرومیت جدی منطقه از یک سو و تفکر سنتی مردم از سوی دیگر موجب شده بود، مردم کمتر وارد این فاز‌ها شوند، اما شهید چاپاری و دوستانش ساز خود را برای مبارزه جدی و بیدار کردن مردم کوک کرده بودند و در همین راستا، شب از روز نمی‌شناختند. البته لازم است بگویم که پدربزرگم در آن زمان پستچی بود و همین مسئله کار تبلیغات انقلابی را برای پدرم راحت‌تر کرده بود.
سطح سواد مردم کردستان در آن دوران زیاد نبود و اینکه بخواهند فعالیت‌های مبارزاتی خود را در قالب پخش اعلامیه انجام دهند تقریباً غیرممکن بود، پدرم هم سواد چندانی نداشت، ولی هرآنچه را در هر نقطه در مورد تفکرات امام و اهداف مبارزاتی ایشان می‌شنید به دیگر دوستان و هم‌رزمانش انتقال می‌داد و همین مسئله موجب شده بود که مقبولیت و محبوبیت زیادی در بین خیلی از انسان‌های سرشناس و مبارز با رژیم پیدا کند و به‌نوعی قابل‌اعتماد بسیاری از مردم بودند.
وقتی مجسمه‌های شاه در سایر شهر‌ها پایین کشیده شد، شهید چاپاری هر لحظه منتظر یافتن زمان و موقعیت برای انجام این کار بود و باتوجه‌به تسلطی که در به‌کارگیری جرثقیل داشت بالاخره این کار را با همراهی تعدادی از دوستان و همرزمانشان انجام دادند.
بعد‌ها که در مورد این کار از شهید سؤال می‌شد، جوابشان این بود، باوجوداینکه می‌دانستم کاری که انجام می‌دهم احتمالاً تبعات جدی زیادی برایم دارد چراکه خشم وابستگان و دوستداران رژیم را به دنبال خواهد داشت، اما در آن لحظه تنها به انداختن حلقه جرثقیل دور گردن مجسمه شاه فکر می‌کردم.

عصر کرد

مبارزه چاپاری با ضدانقلاب در سالن آزادی سنندج
تعدادی از اعضای گروهک‌های ضدانقلاب سالن آزادی سنندج را به دست گرفته بودند، پدرم به همراه چند نفر از هم‌رزمانش برای سرکوب این افراد عملیاتی انجام می‌دهند که منجر به تسلیم‌شدن عده‌ای از آنها می‌شود، ازقرارمعلوم آنها هم از بچه‌های همین کردستان بودند، باوجوداینکه پدرم و یارانش به‌راحتی می‌توانستند آنها را بکشند، اما مسیر غلط آنها را با منطق و بر اساس دستور دین و قرآن گوشزد می‌کنند که همان روز چند نفر از این افراد ابراز ندامت می‌کنند و خواهان پذیرش آنها در سپاه می‌شوند.
پسر شهید ادامه می‌دهد؛ پدرم همیشه سخنرانی‌های امام را دنبال می‌کرد، تلویزیون همیشه در خانه ما روشن بود، پدرم به الگویی برای همه فرزندانش تبدیل شده بود، کل خانواده پدری پیرو خط امام بودند، عموهایم در خط امام حرکت می‌کردند و خانه آنها مکان تبلیغ برای انقلاب بود، همین رویه خانواده موجب شده بود که فرزندان نیز در همین مسیر قرار بگیرند.
نحوه شهادت شهید چاپاری
بعد از پاک‌سازی سنندج از وجود ضدانقلاب، پدرم هر روز صبح به مقر‌ها سرکشی می‌کرد، یک روز صبح وقتی پدرم از منزل خارج شده بود یکی از عوامل ضدانقلاب که خود را در یک بشکه خالی مخفی کرده بود به سمتش تیراندازی می‌کند و مادربزرگ، پدربزرگ و عموهایم با شنیدن صدای تیراندازی سراسیمه به بیرون خانه می‌دوند، همه چیز در چند ثانیه اتفاق افتاد، آن فرد بعد از تیراندازی از ترس اسلحه‌اش را انداخته و فرار کرده بود و پدرم به‌خاطر وجود کودکانی در آن محل نتوانسته بود به سمتش شلیک کند.
یک‌بار دیگر عوامل ضدانقلاب به بهانه تعمیر چرخ یک دستگاه خودرو جیپ به تعمیرگاه می‌آیند از پدرم می‌خواهند ایراد آن را رفع کند، به‌محض اینکه پدرم برای دیدن چرخ ماشین سرش را خم می‌کند اسلحه‌ای را پشت سرش می‌گذارند، پدرم تعریف می‌کرد، "در آن لحظه فکر کردم شیء یا جسمی پشت‌گوشم قرار گرفت سرم را تکان دادم که بیفتد و همین کار موجب می‌شود تیر آن فرد ناشناس خطا رود و به گوش راست و فکم برخورد کند.
اول چیز زیادی حس نکردم فقط دیدم آن دونفری صاحب ماشین پا به فرار گذاشتند، فکر کردم درگیری اتفاق افتاده، اما بعد از چند ثانیه دیدم که زخمی شده‌ام و فهمیدم آنها برای ترور من آمده بودند".
خانه ما در دهگلان بود هر روز صبح به همراه پدرم برای رفتن به تعمیرگاه راهی سنندج می‌شدیم، حدود یک هفته پدرم به تعمیرگاه نمی‌آمد و من به‌تن‌هایی مغازه را اداره می‌کردم، بعد از استراحت یک‌هفته‌ای، روزی پدرم به سنندج آمد و برای دیدن دوستانش به قهوه‌خانه رفت، ساعت 8 و 45 دقیقه صبح شنبه آذرماه بود، هوا داشت کم‌کم سرد می‌شد، پدرم طبق معمول بعد از نوشیدن چای در قهوه‌خانه نزدیک مغازه قصد داشت وارد مغازه شود که فردی او را تعقیب می‌کرد و من فکر می‌کردم از دوستانش است، چون سروصورتش را نپوشانده بود، یک‌لحظه صدای شلیک تیر بلند شد اول خیلی توجه نکردم، ولی بعد از آن پدرم را دیدم که به زمین افتاد و تیری که پشت سر به او شلیک شده بود پیشانی‌اش را شکافته بود و خونریزی می‌کرد. من در آن لحظه باور نمی‌کردم چنین اتفاقی افتاده باشد. برادرم که در آن نزدیکی بود به دنبال ضارب فرار کرد، اما او فرار کرد.
در مسیر بیمارستان دست پدرم در دستم بود و نبضش را می‌گرفتم، اما متأسفانه در چهارراه شهدا دیگر نبضش را احساس نکردم و تا رسیدن به بیمارستان شهید شد.
منبع: فارس

لینک کوتاه:
https://www.asrekurd.ir/Fa/News/895935/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

شعری در وصف مولا علی(ع) از الهی نامه ی عطار

چرا اشعار حافظ «رمزگونه» است

چه سخت است داغ علمدار دیدن...

معنی ریشه جالب مثل «عرب نی انداخت»

القصه پی شکست ما بسته صفی

مصدومیت و خون ریزی از ناحیه سر بازیکن ازبکستان روی ضربه ایستگاهی تیم ملی ایران

صحنه ای مشکوک در محوطه جریمه ایران که بازیکنان ازبکستان اعتقاد به خطای پنالتی داشتند

اعتراض شدید باشگاه‌ها؛ قرارداد، کاغذ بی‌ارزش نیست!‏

ملی‌پوش شدم چون با مادربزرگم فوتبال بازی می‌کردم!‏

صحنه مشکوک در محوطه جریمه ازبکستان که بازیکنان تیم ملی اعتقاد به خطای هند داشتند

اخراج مستقیم صالح حردانی به دلیل خطای شدید روی بازیکن ازبکستان بعد از بازبینی VAR توسط داور

همین حالا هم دیر است، فورا اعتصاب کنیم!‏

اشتباه طارمی و موقیعت خطرناک برای ازبکستان که توپ از کنار دروازه ایران به بیرون رفت

وضعیت بحرانی در دفاع تیم ملی؛ دومین موقعیت پیاپی از دست رفته تیم ازبکستان

سرنگونی سردار آزمون در محوطه جریمه ازبکستان که داور اعتقادی به خطای پنالتی نداشت

گزارش زنده؛ ازبکستان 0 - 0 ایران

درویش: آقا کریم گفت فقط پرسپولیس!

کارمند یکی از ادارات رباط‌کریم به اتهام ارتشا راهی زندان شد

پوستر سی و ششمین جشنواره تئاتر استان مرکزی رونمایی شد

دستگیری یک کارمند توسط اطلاعات سپاه | کارمند یکی از ادارات رباط‌کریم راهی زندان شد

خانواده های شهدای روحانی اهل سنت شهرستان روانسر تجلیل شدند

تجلیل از پیشکسوتان هنرمند در آیین مهر سینمای ایران

گزارش زنده: ازبکستان 0 - 0 ایران/ حردانی اخراج شد! +ویدیو

رئیس سازمان ثبت اسناد:82درصد اراضی کهریزک صاحب سند تک‌برگ شده‌اند

عکس/ اروپایی‌ترین روستای ایران در کردستان

صاحب‌نظران در نشست اتحادیه نویسندگان روسیه: پیروزی مقاومت حتمی است

سالگردی برای آغاز فصل جدیدی از شکوفایی‌های فرهنگی شهر سنندج

تجلیل از پژوهشگر و شاعر صاحب‌نظر بروجردی تجلیل شد

لزوم اشرافیت مجموعه های نظارتی بر قوانین

شهرستان بیجار پیشتاز در اجرای طرح جوانی جمعیت است

شادی و امید در دبستان حضرت فاطمه(س) دیواندره

برگزاری همایش بزرگ ازدواج‌آسان برای اولین بار در کامیاران

صحبت‌های معاونین و مدیران در نشست هم‌اندیشی وزارت ورزش و جوانان و معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان رییس‌جمهور

گلستان آماده آغاز سرشماری کشاورزی از 12 آبان

مولدسازی در سال آینده پر رنگ‌تر می‌شود

پنجاه و هشتمین حراج شمش طلا مرکز مبادله 22 مهر برگزار خواهد شد

موتور اقتصاد ایران روشن است؛ اولویت اصلی دولت چهاردهم مشخص شد

رشد اقتصادی اعلام شده برای بهار امسال فاصله چشمگیری با هدفگذاری‌های برنامه هفتم دارد

جنگ منطقه‌ای با اقتصاد‌های خاورمیانه‌ای چه خواهد کرد؟

توصیه یک نماینده برای ساماندهی صنعت خودرو

ادعای ضرر 500میلیاردی همخانگی با سگ و گربه!

خلاصه بازی آریو اسلامشهر 2 – بعثت کرمانشاه 0

در کرمانشاه امنیت خوبی داریم/ باید احساس امنیت را هم بالا ببریم

نننن

بزرگداشت حافظ و مولانا برگزار شد

1186قبضه سلاح غیر مجاز از ابتدای امسال در کرمانشاه کشف شد

آیین بزرگداشت مولانا و حافظ به همت جهاددانشگاهی کرمانشاه برگزار شد

جزئیات نحوه افزایش حقوق کارمندان در سال 1404 مشخص شد

محکومیت 2٤ نفر از متخلفان حوزە اداری در استان کردستان

افتخارآفرینی هنرمند کردستانی در جشنواره بین‌المللی