بزرگنمايي:

عصر کرد - تعداد کمی از رزمندگان انجام و منجر به اسارت 200 نیروی عراقی و آزادسازی منطقه "نوسود" در غرب کشور شد. در تاریخ جنگ تحمیلی نام یک عملیات پارتیزانی به نام «روح الله» به ثبت رسیده است؛ عملیاتی که در 11 تیرماه سال 60 در منطقه غرب کشور انجام شد و هدف آن، پس زدن قوای عراق و ضد انقلاب و آزادسازی “نوسود” بود.
  در آن زمان، وجود گروهک‌های کومله و دموکرات مایه آسودگی خیال و قوت قلب صدام در جبهه شمالی شده بود و این گروهک‌ها با وجود تلاش نیرو‌های خودی برای پاکسازی مناطق غربی، همچنان به حضور خود ادامه می‌دادند. پس از آن که قوای ایرانی، نیرو‌های ضدانقلاب را عقب راندند، ارتش عراق تجاوز زمینی را در آن جبهه آغاز کرد و در زمستان 1359 حاشیه مرزی از نوسود تا مریوان را به اشغال درآورد. در پاسخ به این حرکت دشمن، در تیرماه 1360عملیات روح الله به اجرا در آمد و در نتیجه آن، شرق نوسود آزاد شد. شهید اسماعیل قهرمانی، فرمانده گردان انصارالرسول (ص) و جانشین فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که در عملیات «روح الله» مسئولیت داشت. آنچه در زیر می‌خوانید، بخشی از عملیات پارتیزانی «روح الله» در تیرماه سال 60 در منطقه غرب، به روایت سردار شهید لشکر 27 محمد رسول الله (ص) اسماعیل قهرمانی است. عملیات پارتیزانی «روح الله» به روایت سردار شهید اسماعیل قهرمانی در سالروز این عملیات «از تابستان 59 تا تابستان سال 60 بیشتر درگیری‌های ایذایی با ضدانقلاب داشتیم. سرانجام در دهم تیرماه سال 60 عملیات بسیار گسترده پارتیزانی را با نام عملیات «روح الله» برای انهدام پایگاه‌های ضدانقلاب و آزادسازی شهر مرزی نوسود آغاز کردیم. حماسه پایداری عملیات پارتیزانی با حداقل نیرو در این حمله، فرماندهی عملیات را ناصر کاظمی و ابراهیم همت بر عهده داشتند و من هم به عنوان مسئول محور عملیات فعالیت داشتم. در تاریخ یازدهم تیرماه سال 60 در یک شب ظلمانی در ارتفاع 2200 متری آن هم در حالی که تمام منطقه مین گذاری شده بود، عملیات شروع شد. عملیات از ساعت 9 شب شروع شد و در ساعت 3 و نیم صبح، نیرو‌های ما به نزدیکی سنگر‌های دشمن رسیدند. پس از آن، نیرو‌های رزمنده با یک هجوم دیگر خودشان را به 150 متری دشمن رساندند. روایت یک پیروزی به محض روشنایی هوا، حمله به مواضع دشمن شروع شد و تا ساعت 10 صبح تمامی ارتفاعات مورد نظر سقوط کرد و نزدیک به 200 نفر از سربازان عراق یکجا اسیر شدند. ماجرای قسم‌خوردن شهید همت برای افسر عراقی در آنجا همت از یکی از افسران عراقی پرسید: «فکر کردید ما با چه نیرویی به شما حمله کردیم؟ گفت: «دو گردان.» همت گفت: «نه، خیلی کمتر بود.» آن افسر عراقی گفت: «مرا مسخره می‌کنید؟» همت شروع کرد به قسم و آیه خواندن. افسر عراقی وقتی قسم خوردن همت را دید، باورش شد و شروع کرد به گریه کردن. بعد گفت: «اگر ما می‌دانستیم تا این حد تعداد شما کم است، می‌توانستیم همه شما را دستگیر کنیم.» عملیات پارتیزانی با حداقل نیرو در آن شرایط، رزمندگان از یک سو به علت سختی عملیات و از سوی دیگر پیروزی، آن هم با کمترین تلفات، به حدی متاثر شدند که همه گریه می‌کردند. روایت یک پیروزی