عصر کرد - جماران / از جمله روایت های مهم کتاب خاطرات اسحاق جهانگیری که در صفحات 247 و 248 آمده، مربوط به جلسات وی با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در خصوص مسائل داخلی کشور و راهحل برطرف شدن محدودیتهای برخی چهرههای سیاسی از جمله سید محمد خاتمی است.
اخیرا کتاب خاطرات اسحاق جهانگیری، معاون اول دولتهای یازدهم و دوازدهم، با عنوان «در اندیشه ایران» منتشر شده است.
از جمله روایت های مهم این کتاب که در صفحات 247 و 248 آمده، مربوط به جلسات وی با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در خصوص مسائل داخلی کشور و راهحل برطرف شدن محدودیتهای برخی چهرههای سیاسی از جمله سید محمد خاتمی است.
بازار

در بخشی از این خاطره که برای اولین بار در جماران منتشر میشود، جهانگیری روایت میکند:
«من به این مسیر امید زیادی داشتم. بعد از فوت آقای طبسی این موضوع را با شهید قاسم سلیمانی مطرح کردم، ایشان یکی از افرادی بود که با هم خیلی نزدیک بودیم و مخصوصا در دور اول حضورم در دولت با هم مکررا دیدار داشتیم و قرار ماهانه نهار در دفتر من به صورت منظم برقرار بود. در این جلسات درباره مسائل مختلف داخلی هم صحبت میکردیم، به ایشان گفتم خودت بیا کمک کن که مسأله آقای خاتمی را حل کنیم. سردار سلیمانی استقبال کرد و جلسهای در دفتر ایشان برگزار شد و علاوه بر ما دو نفر، آقای طائب، رئیس وقت سازمان اطلاعات سپاه، هم حضور داشت. جلسه صبح جمعه و به صرف صبحانه بود. مقرر شد فقط در مورد آقای خاتمی صحبت شود و درباره محصورین جلسه جداگانهای گذاشته شود. جمعبندی خوبی هم صورت گرفت. هر کس مأموریتی داشت که باید پیگیری میشد.
متأسفانه این کار هم با شهادت سردار سلیمانی نیمهتمام ماند. در کنار این، سردار سلیمانی هم پیگیریهایی را در سطوح مختلف انجام داد که آن هم به نتیجه نرسید. دی ماه 97 – یک سال پیش از شهادتش – در جلسهای که داشتیم، به من گفت راههایی که برای حل موضوع در نظر داشتیم، به بنبست رسیده و «جلویش را گرفتهاند».

اسحاق جهانگیری دی ماه سال 1399 در گفتوگو با جماران که با عنوان «خاطرات شنیدنی جهانگیری از سردار سلیمانی» منتشر شد، نیز در خصوص جلساتی با سردار حاج قاسم سلیمانی بر سر مسائل داخلی کشور از جمله رفع محدودیتهای حجتالاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی صحبت کرده و از علاقه ایشان برای کمک به این مسأله گفته بود. در خصوص یکی از این جلسات این طور روایت کرد که «صبح جمعهای بود که به دفتر ایشان رفتیم و یکی دیگر از دوستان و مسئولان بالای امنیتی کشور هم حضور داشت و سه نفری بودیم. در واقع تدبیر سردار این بود که سه نفری صحبت کنیم.
آنجا خیلی بحث کردیم و به جمع بندی روشنی رسیدیم و قرار شد که یکسری اقداماتی را من انجام بدهم. اقداماتی که بنا شد من انجام بدهم عمدتا این بود که با برخی از دوستان باید گفتوگو میکردم و آنها کارهایی انجام میدادند. اقداماتی هم باید دوستان امنیتی انجام میدادند و نهایتا یکسری اقدامات هم سردار سلیمانی باید انجام میداد. اقداماتی که ما باید انجام می دادیم، انجام شد...
فکر میکنم دو هفته بعد از آن جلسه بود که تلفنی به سردار سلیمانی که خارج از ایران بود، گفتم کارهایی که باید انجام میدادم را انجام دادهام. ایشان هم گفت خیلی خوب بوده و من هم دارم دنبال میکنم؛ بر میگردم و حضوری صحبت میکنیم که ساز و کار دیگری طراحی کنیم. البته بعد از آن دیگر جلسهای نداشتیم. قبل از سفر آخر تلفن زد و با هم صحبت کردیم و گفت از نظر من همه مسائل تمام شده است؛ اگر برگردیم آخرین جلسه را میگذاریم و ان شاء الله به سمت یک حل جدی میرویم».
اما مرحوم حجتالاسلام و المسلمین سید محمود دعایی نیز در گفتوگویی با جماران که با تیتر «ناگفتههای دعایی از شهید سپهبد سلیمانی و جریان «حاج قاسمی ها» همزمان با چهلم آن شهید منتشر شد، ماجرا را از قول اسحاق جهانگیری این طور تعریف کرده بود:
«آقای جهانگیری گفت، ما شب قبل از اینکه حاج قاسم به منطقه برود با ایشان صحبت کرده بودیم که به دلیل اعتماد و علاقهای که آقا به ایشان دارند برای وساطت ایشان خدمت آقا حرکتی صورت بگیرد و ایشان تلاشی کند که روابط بین دوستان تلطیف شود؛ به خصوص طیف مورد حصر. چون یک نگرانی وجود داشت که به دلیل سن بالای آنها و شاید بیماری اتفاقاتی بیفتد که خوشایند نباشد. میگفت با حاج قاسم صحبت کردیم و حاج قاسم هم پذیرفت که مطرح کند و گفت، «من وقتی از سفر برگشتم سعی میکنم که دنبال کنم». یعنی در این موقعیت بود که هم بشنود و هم بپذیرد».