دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴
سیاسی

گزارش نورنیوز از اهداف انتشار ویدئوی عروسی دختر شمخانی؛ گروگان‌گیری از خانواده عروس

گزارش نورنیوز از اهداف انتشار ویدئوی عروسی دختر شمخانی؛ گروگان‌گیری از خانواده عروس
عصر کرد - نورنیوز / از لحظه انتشار ویدئوی مربوط به جشن عروسی فرزند علی شمخانی، نوعی همسخنی میان طیف‌های گوناگون سیاسی کشور شکل گرفت که امیدبخش بود. از شرق و اعتماد ...
  بزرگنمايي:

عصر کرد - نورنیوز / از لحظه انتشار ویدئوی مربوط به جشن عروسی فرزند علی شمخانی، نوعی همسخنی میان طیف‌های گوناگون سیاسی کشور شکل گرفت که امیدبخش بود. از شرق و اعتماد اصلاح‌طلب تا جوان و خراسان و همشهری اصولگرا؛ و از ابطحی اصلاح‌طلب تا ضرغامی اصول‌گرا و حسام‌الدین آشنا اعتدال‌گرا، انتشار آن را ناموجه دانستند. این میزان همسخنی، همان رخداد مبارکی است که از بلوغ سیاست حکایت دارد.
نورنیوز نوشت: انتشار قطعه فیلمی از مراسم ازدواج دختر دریابان علی شمخانی در فضای مجازی، به خلاف نیت انتشاردهندگانش، برکتی چشمگیر درپی داشت که بسیاری از نیکخواهان امروز ایران، مشتاق فرارسیدنش بودند. از لحظه انتشار این ویدئو، نوعی همسخنی و همصدایی میان طیف‌های گوناگون سیاسی کشور شکل گرفت که بسیار امیدبخش بود. در میان رسانه های مکتوب، از شرق و اعتماد اصلاح‌طلب تا جوان و خراسان و همشهری اصولگرا در سرزنش این اقدام سخن گفتند. در میان اهالی سیاست نیز از محمدعلی ابطحی اصلاح‌طلب تا عزت‌الله ضرغامی اصول‌گرا و حسام‌الدین آشنا به عنوان اعتدال‌گرا، انتشار این ویدئو را ناموجه دانستند. این میزان همسخنی و یکصدایی میان طیف‌های سیاسی امروز ایران، همان رخداد مبارک و پربرکتی است که از بلوغ سیاست در ایران و هوشمندی جامعه سیاسی ایران حکایت می‌کند.
گواینکه از این پیامد پرامید نباید غافل بود اما از مخاطرات و تهدیدهایی که چنین رخدادهایی به دنبال دارند هم نمی‌توان چشم پوشید.
بازار
گروگان‌گیری از حریم خصوصی
در جهانی که به حکم گسترش تکنولوژی‌های نوین ارتباطی، مرز میان «زندگی شخصی» و «عرصه عمومی» هر روز باریک‌تر می‌شود، سیاستمداران بیش از هر زمان دیگر در معرض تماشای افکار عمومی قرار گرفته‌اند. با ظهور شبکه‌های اجتماعی، هر تصویر، هر جمله و هر حرکت، خصوصا وقتی پای مشاهیر در میان است، می‌تواند در چند دقیقه به تیتر اول سیاست بدل شود. مسئله دیگر تنها دانستن «چه کرده‌اند» نیست، بلکه «چگونه می‌توان از آن علیه‌شان استفاده کرد» است.
رقبا و دشمنان، چه در عرصه‌ی داخلی و چه خارجی، به‌خوبی می‌دانند که برای تضعیف یک سیاستمدار در دوران دیجیتال، نیازی به اسناد فوق سرّی و پیچیده‌ی امنیتی نیست. کافی است بخشی از زندگی خصوصی او را که شاید رخدادهای آن برای میلیونها نفر تکرار می شود به نمایش بگذارند و سپس، با چینش و بازآرایی هوشمندانه روایت‌ها، از آن تصویر ساده داستانی بسازند که در ناخودآگاه جمعی اثر کند. در جنگ روایت‌ها، کوچک‌ترین و کمترین داده‌ها هم می‌توانند در حکم موشک‌های نقطه‌زن عمل کنند، مشروط بر اینکه به‌موقع و سر وقت منتشر شوند. این همان نقطه‌ای است که سیاستمدار از مقام کنشگر به «سوژه‌ی روایت» تبدیل می‌شود؛ روایتی که دیگر نه در دست اوست و نه حتی در اختیار واقعیت.
انتشار فیلم خصوصی مراسم ازدواج دختر علی شمخانی، نشانه‌ای روشن از همین جنگ است. جنگی که در آن خشاب گلوله‌ها با کلمات و فریم‌های تصویر پر می‌شوند، و هدف، نه جسم فرد بلکه جایگاه و اعتبار اوست. بررسی هم‌زمان این واقعه با حملات سازمان‌یافته اطلاعاتی و رسانه‌ای علیه ایران در خلال جنگ 12 روزه و ترورهای هدفمند مقامات کشور، نشان می‌دهد که با یک عملیات چندوجهی مواجهیم؛ عملیاتی که هر جبهه‌ی آن، جبهه‌ی دیگر را تغذیه و تقویت می‌کند، و هر فاز، فاز ناتمام یا ناکام قبلی را به سرانجام می‌رساند.
در چنین نبردی، انتشار یک فیلم خصوصی – حتی اگر هیچ خلاف شرع یا عرفی در آن نباشد – می‌تواند به ابزاری برای تخریب، تحقیر و بی‌اعتبارسازی تبدیل شود. انتشار چنین محتوایی، نه صرفاً از سر کنجکاوی یا تسویه‌حساب شخصی، بلکه در چارچوب «مهندسی ادراک» طراحی می‌شود: ایجاد تصویری خاص در ذهن مردم، تحریک احساسات، و سوق دادن افکار عمومی به داوری احساسی به‌جای داوری عقلانی. در واقع، هدف اصلی جنگ ادراکی، نه اقناع عقل‌ها بلکه جهت‌دهی عواطف است.
شاید این ماجرا بخشی از یک فیلمنامه پیچیده‌تر است: فیلمنامه‌ای با مضمون گروگان‌گیری حریم خصوصی افراد به‌منظور حذف یا تضعیف موقعیت‌شان و یا حتی وادار سازی آنها به سکوت . در این میان، مهم نیست که در فیلم یا تصویر منتشرشده چه دیده می‌شود؛ آنچه اهمیت دارد، زمان انتشار، انگیزه انتشار و تأثیر روانی آن بر افکار عمومی است. فیلمنامه‌نویس به‌خوبی دریافته‌ که برای تضعیف یک سیاستمدار در عصر دیجیتال، نیازی به تحلیل‌های مفصل سیاسی درباب کارنامه عمل او نیست؛ کافی است تصویر او را در لحظه‌ای غیررسمی، در قاب زندگی روزمره یا خانوادگی‌اش، به میدان سیاست بکشانند. از این لحظه به بعد، انسان سیاسی از «مقام» خود جدا می‌شود و به «سوژه‌ای برای قضاوت» بدل می‌ شود
در چنین شرایطی، افکار عمومی نیز – خواه از سر کنجکاوی و خواه از خشم یا دلخوری – ناخواسته و براساس یک مکانیزم روانی غریزی، به بخشی از بازی بدل می‌شود. شبکه‌های اجتماعی، به‌جای آنکه محلی برای سنجش درست و غلط باشند، به عرصه‌ای برای برهنه‌سازی و تمسخر تبدیل می‌شوند. این همان نقطه‌ای است که سیاست به ابتذال می‌لغزد و مردم، به‌جای داوری درباره سیاست‌ها، به داوری درباره سبک زندگی افراد می‌نشینند.
اما در پس این جنجال‌ها، یک سؤال بنیادی‌تر نهفته است: آیا سیاستمداران در عصر جدید هنوز «حق حریم خصوصی» دارند؟ پاسخ این پرسش آسان نیست. در جهان مدرن، شفافیت یکی از پایه‌های اعتماد عمومی است، اما شفافیت هرگز به معنای حذف مرز میان عرصه خصوصی و عرصه عمومی نیست. آنچه باید آشکار شود، تصمیمات و عملکردهای عمومی است، نه لحظات خانوادگی و شخصی. و هنگامی که این مرز نادیده گرفته می‌شود، نه‌تنها به کرامت افراد لطمه وارد می‌شود، بلکه جامعه نیز در معرض نوعی ولنگاری رسانه‌ای قرار می گیرد که هیچ‌کس از تبعات آن در امان نخواهد بود.
باید پذیرفت که سیاست در عصر شبکه‌ها، به همان اندازه که میدان قدرت است، میدان تماشا نیز هست. اما اگر قرار باشد هر چهره‌ای، هر گفت‌وگویی، و هر لحظه‌ای از زندگی سیاستمداران در معرض افشا و تفسیر قرار گیرد، دیگر سیاست به معنای اصیل خود وجود نخواهد داشت. جامعه‌ای که همه را به نمایش می‌کشد، دیر یا زود اعتماد خود را از دست می‌دهد؛ زیرا در نمایش، حقیقت جایی نداشته و تنها صحنه و بازیگران اصالت دارن. و این، خطرناک‌ترین شکل سیاست است: سیاستی بدون حریم، بدون حرمت، و در نهایت بدون حقیقت.
دفاع از فرد یا دفاع از امنیت ادراکی جامعه
در این ماجرا، آنچه مایه امید است، واکنش سنجیده بسیاری از رسانه‌ها و تحلیلگران، از سوی طیف سیاسی مختلف است که ضمن پرهیز از دامن‌زدن به جنجال، بر اصل اخلاقی ماجرا تأکید کردند: حریم خصوصی، حتی برای چهره‌های سیاسی، حریم است. این اجماع اخلاقی، اگر استمرار یابد، می‌تواند نشانه‌ای از بلوغ رسانه‌ای و اجتماعی باشد؛ بلوغی که در آن جامعه میان «حق دانستن» و «میل به دیدن» تفاوت قائل می‌شود.
اما در این میان، مسئولیت افکار عمومی نیز کمتر از طراحان این جنگ نیست. هر کلیک، هر بازنشر، و هر قضاوت عجولانه، در حکم گلوله‌ای است که از جبهه‌ی درونی شلیک می‌شود. رسانه‌ها و کاربران شبکه‌های اجتماعی، اگر به درستی تشخیص ندهند که بخشی از یک عملیات ادراکی شده‌اند، ناخواسته به پیاده‌نظام همان پروژه تبدیل می‌شوند؛ پروژه‌ای که هدفش شکستن چهره‌های نمادین و فرسایش اعتماد اجتماعی است.
سیاست، در ذات خود، عرصه‌ی تصمیم‌گیری عقلانی و گفت‌وگوی عمومی است. اما هنگامی که جنگ روایت‌ها جای تحلیل واقعیت‌ها را بگیرد، سیاست به نمایش بدل می‌شود و مردم، به‌جای مشارکت در تصمیم، به تماشاگران بی‌دفاع صحنه‌ای بدل می شوند که در آن، حقیقت، قربانی هیجان و تصویر است. در چنین جهانی، حفظ مرزهای حریم خصوصی سیاستمداران، دیگر نه صرفاً دفاع از یک فرد، بلکه دفاع از عقلانیت عمومی و امنیت ادراکی جامعه است.


نظرات شما